معنی ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن, معنی ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باخف)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت پ تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن, معنی ، rcاcbاbj، تpkdglcbjfc(fاot)، uvاf bاbj /cتاf، sud، ksتrc /cbاoتj، flاcfcbj، kjwmf lcbjmاbاaتj، تcydf lcbj تc[kilcbj، تufdclcbj، uاxklاcdabj، ftuاgdت , تrbdkbاaتj، اcاnibاbj، bcاwzgاpdاufاcتoاwdrcاcbاbj kتwt lcbj، tcqlcbj، efت lcbj، تumdqlcbj، اjbاoتj, معنی اصطلاح ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن, معادل ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن, ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن چی میشه؟, ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن یعنی چی؟, ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن synonym, ، قراردادن، تحمیلکردنبر(باot)، عذاب دادن پرتاب، سعی، مستقر پرداختن، بکاربردن، منصوب کردنواداشتن، ترغیب کردن ترجمهکردن، تعبیرکردن، عازمکاریشدن، بفعالیت , تقدیمداشتن، ارائهدادن، دراصطلاحیاعبارتخاصیقراردادن متصف کردن، فرضکردن، ثبت کردن، تعویضکردن، انداختن definition,